در ایران دیگر هیچ آدم بزرگواری نمانده که با حکومت اسلامی ذرهای همسویی داشته باشد. اگر در کسانی اندکی همدلی مانده بود، آن هم از میان رفته. ویرانگری بنیاد و تبهکاری کارکنان این حکومت از همیشه آشکارترند. بسیاری میخواهند کارشان را از «آنها» جدا کنند و این جدایی امروز تمامن
مکانیکیست.
کار ارزیابی توان این دو گروه ― مردم مخالف و مردم ستمکار ―، برنامههای ایشان برای ازمیانراندن دیگری، شکل رویارویی اجتنابناپذیر ایشان و مواردی از این دست نباید تنها به اندیشکدهها و سازمانهای دولتی سپرده شود. سرزمینی با این ابعاد ناخشنودی و چنین منظومهای از بدخواهان ناچار به `گفتگوهای متمرکز همگانیِ مبارزه` است.
بازتعریف ارزشهای مشترک در چنین شرایطی نخستین وظیفهی همگانی و پذیرفتن نقش مبارز برای گسترانیدن و پایدارسازی این ارزشها نخستین وظیفهی فردی است. دیگر وظیفهی باهمبودی بیدرنگ اندیشیدن به اقتصاد مبارزه است― بهرهگیری بهینه از زمان، پول، نیروهای انسانی، اطلاعات و هر آن چیز دیگریست که باید برای رویارویی با خشونت سازمانیافتهی نیروهای مسلح و اطللاعاتی حکومت اسلامی، و گروههای مردمی، سازمانها و دولتهای پشتیبان آن به کار بُرد.
شکست آزادیخواهی در انقلاب ۵۷ و پس از آن، مردمنگاری ویژه، نوع پراکندگی و میزان آمادگی نیروهای حکومت اسلامی برای خشونتورزی و اینهمه در کنار هرآن چیز دیگری که با ادامهی حضور ایشان در قدرت از کف طبیعت، مردم و آیندگان آن سرزمین خواهد رفت، ناچاری از واکنش سازمانیافتهی جمعی را انکارناپذیر میکند.
مدلهای تجربهشدهی مبارزهی سیاسی-باهمبودیِ بهبودخواه، چه در شکل مبارزهی فردی یا در قالب گروهها و احزاب کوچک، و چه در ائتلافهای کمشمار شکلگرفته در میان این گروهها، تا پایان پاییز ۱۴۰۱ و با گذشت بیش از ۲ ماه از خیزش انقلابی مردمان ایران، در کاستن از ناتوانی مردم در رویارویی کارساز با خشونت و برتری اقتصادی-اطلاعاتی نیروهای حکومت کارگر نبودهاند و تلاشهای پراکندهی کنشگران مدنی در بنبست حذفهای فیزیکی و آثار خستگی از درگیری بیثمر با مسائل ایران مانده، و از آنجا که سیاست جهانپراکندهی ایرانی کنونی به شکلگیری گروه مخالف فراگیر نیانجامیده، عصبانیتِ بدون برنامه و از روی درماندگی در ایران به کشتهشدن بسیاری از معترضان کف خیابانها منجر شده است.
در مواجهه با آثار این ناتوانی جمعی مزمن و آن مردمستیزی مردمکش مسلح، یک سرِ بازهی اختیار انتخاب بیتفاوتیست و سر دیگر آن از کوره در رفتن ناخودآگاه، اما در میانهی این دو اقتصادی-و-مفاهمهپذیرترین انتخاب مبارزهی گروهی، فراگیر، و هماهنگ برای خلع سلاح نیروهای حکومت است.
iranliberationmovement تلاشیست گروهی برای ساخت فضای خودکاو، همکارانه، و همراهانهای درخور آن `گفتگوهای متمرکز همگانیِ مبارزه`.
کار ارزیابی توان این دو گروه ― مردم مخالف و مردم ستمکار ―، برنامههای ایشان برای ازمیانراندن دیگری، شکل رویارویی اجتنابناپذیر ایشان و مواردی از این دست نباید تنها به اندیشکدهها و سازمانهای دولتی سپرده شود. سرزمینی با این ابعاد ناخشنودی و چنین منظومهای از بدخواهان ناچار به `گفتگوهای متمرکز همگانیِ مبارزه` است.
بازتعریف ارزشهای مشترک در چنین شرایطی نخستین وظیفهی همگانی و پذیرفتن نقش مبارز برای گسترانیدن و پایدارسازی این ارزشها نخستین وظیفهی فردی است. دیگر وظیفهی باهمبودی بیدرنگ اندیشیدن به اقتصاد مبارزه است― بهرهگیری بهینه از زمان، پول، نیروهای انسانی، اطلاعات و هر آن چیز دیگریست که باید برای رویارویی با خشونت سازمانیافتهی نیروهای مسلح و اطللاعاتی حکومت اسلامی، و گروههای مردمی، سازمانها و دولتهای پشتیبان آن به کار بُرد.
شکست آزادیخواهی در انقلاب ۵۷ و پس از آن، مردمنگاری ویژه، نوع پراکندگی و میزان آمادگی نیروهای حکومت اسلامی برای خشونتورزی و اینهمه در کنار هرآن چیز دیگری که با ادامهی حضور ایشان در قدرت از کف طبیعت، مردم و آیندگان آن سرزمین خواهد رفت، ناچاری از واکنش سازمانیافتهی جمعی را انکارناپذیر میکند.
مدلهای تجربهشدهی مبارزهی سیاسی-باهمبودیِ بهبودخواه، چه در شکل مبارزهی فردی یا در قالب گروهها و احزاب کوچک، و چه در ائتلافهای کمشمار شکلگرفته در میان این گروهها، تا پایان پاییز ۱۴۰۱ و با گذشت بیش از ۲ ماه از خیزش انقلابی مردمان ایران، در کاستن از ناتوانی مردم در رویارویی کارساز با خشونت و برتری اقتصادی-اطلاعاتی نیروهای حکومت کارگر نبودهاند و تلاشهای پراکندهی کنشگران مدنی در بنبست حذفهای فیزیکی و آثار خستگی از درگیری بیثمر با مسائل ایران مانده، و از آنجا که سیاست جهانپراکندهی ایرانی کنونی به شکلگیری گروه مخالف فراگیر نیانجامیده، عصبانیتِ بدون برنامه و از روی درماندگی در ایران به کشتهشدن بسیاری از معترضان کف خیابانها منجر شده است.
در مواجهه با آثار این ناتوانی جمعی مزمن و آن مردمستیزی مردمکش مسلح، یک سرِ بازهی اختیار انتخاب بیتفاوتیست و سر دیگر آن از کوره در رفتن ناخودآگاه، اما در میانهی این دو اقتصادی-و-مفاهمهپذیرترین انتخاب مبارزهی گروهی، فراگیر، و هماهنگ برای خلع سلاح نیروهای حکومت است.
iranliberationmovement تلاشیست گروهی برای ساخت فضای خودکاو، همکارانه، و همراهانهای درخور آن `گفتگوهای متمرکز همگانیِ مبارزه`.